علی و امیدعلی و امید، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

علی و امید کوچولوهای88

منتظر اتفاق خوب

راهپیمایی 22 بهمن

1391/11/22 15:50
نویسنده : maman ali & omid
841 بازدید
اشتراک گذاری

سلااام .. امروز 22 بهمن و راهپیمایی معروفش لبخند

دیشب تصمیم گرفتم که هر طور شده امروز صبح بریم راهپیمایی و خاطره ی شما از اولین راهپیمایی رو براتون ثبت کنم ...دیشب رفتیم کالسکه تون و از توی انباری آوردیم ... انقد ذوق کردین که حد نداشت و بعد از یکمی بازی کردن به ذوق فردا و راهپیمایی و سوار کالسکه شدن رفتین خوابیدین و صبح هم با یه صدای کوچولو از خواب پریدین ...

کلی نق زدین تا برسیم و شما سوار کالسکه بشین ...

اومدم بگم که امروز اولین راهپیمایی تون بود ولی بعد فکر کردم که اگه بگیم اولین کالسکه پیمایی بهتره نیشخند

دوتا عکس هم ازتون میزارم توی ادامه مطلب ..بای بای

جلویی امید پشت سرش هم داداش علی

22 بهمن

22 بهمن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

ایلیا الشن
22 بهمن 91 19:56
خلاصه اینکه خواهر ما نفهمیدیم علی کدومه و امید کدومه .. این همچون آن و آن همچون این ههه

نازشونو برم که اینقدر شبیه همن


مامان علی و امید:سمانه جون مثل ایلیا الشن خودتن دیگه
حالا توی محرم که رفته بودم مسجد یه زنه گفت دوقلو ان ؟؟؟؟ گفتم بله !
گفت اصلا شبیه هم نیستن !!!!!!!!!
مامان پارساجون
25 بهمن 91 12:38
سلام عزيزم خوبيد؟
وای که چقدر دلم واستون تنگ شده بود
گفتم ديگه کلا بی خيال وبلاگ گل پسرات شدی
همه پستهای جديدو ديدم. عکسهای آتليه محشر بود مخصوصا عشقولانه هاش
روی ماهشونو ببوس
دوستتون دارم


مامان علی و امید:سلااام عزیزم ... فدای تو ما خوبیم ...
نه بابا بیخیال که نمیشیم به این زودیا ...منتظر فرصت بودیم به خدا
ممنون عزیزم .. تو هم گلت و ببوس
مامان سهند و سپهر
26 بهمن 91 7:48
سلام عزیزم . هزار ماشالا گلهای نازت خیلی بزرگ شدن . خدا براتون صحیح و سالم نگهداره. من همش نیگاشون میکنم میگم یعنی چقدر زود میگذره ها . یادمه اولین باری که دیده بودمشون اینجا یک سال و نیمشون بود .اما الان دیگه واسه خودشون مردی شدن و. حتما خیلی مستقل شدن نه ؟ میگم علی و امید جان هم دعوا و کشمکش دارن ؟ چه برخوردی می کنی با این موضوع؟ از اینکه به ما سر زدی خیلی ممنونم ازت عزیزم .


مامان علی و امید: سلام عزیزم .. بله خانمی خیلی زود میگذره .. من خودم هنوز باورم نشده که اینا الان سه سالشون تموم شده
تقریبا میشه گفت که مستقل شدن .اینکه دستشویی برن و به جای شیر غذا بخورن بهترین چیز بود ...
دعوا هم که تا دلت بخواد .. باهم خوبم هستن ها ولی دعوا هم دارن ...
من زیاد توی دعواهاشون دخالت نمیکنم .. میزارم به عهده ی خودشون که حلش کنن .. بعدشم ازشون میخوام که همدیگه رو بوس کنن و آشتی کنن
خواهش میکنم خانمی وظیفه مون بود به شما زودتر از اینا سر بزنیم ..

مامان نسرین
27 بهمن 91 22:59
سلام
ماشاالله به گل پسرات چقدم شبیه هم هستن
آدم اصلا نمیتونه از هم تشخیصشون بده
انشالله زیر سایه پدر و مادر سالم باشن و صالح بار بیان
با افتخار لینک شدی


مامان علی و امید:سلام عزیزم .. ممنون گلم بابت دعای خیلی قشنگت ..
ان شالله که بچه های شما هم همیشه سالم و سلامت باشن
بابای خوب
22 بهمن 92 12:08
سلام به به چه عکسای قشنگی. اگه به وبلاگ دوقولوهای ما هم سر بزنین، خوشحال میشم. کوچولوهای ما، چند ماه از گل پسرای شما کوچیک ترن، خدا همشون رو حفظ کنه.