امامزاده قاسم
سلااام پسرای گلم ..... خوبید؟ خوشید؟ دماغتون چاقه؟؟؟ لبتون خندونه؟؟ لپاتون گلیه؟؟؟ الهی فداتون بشم که انقدر ماه شدین .... روز به روز شیرین تر میشید و البته تربیتتون سخت تر .... چند روزیه خیلی بهونه گیر شدین .... بابایی چشمشو عمل کرده و چند روزه تو خونه خوابیده تا امروزم نمیتونست چشماشو باز کنه و درد داشت .....ولی الحمدالله بهتر شده و امروز یکم با شما بازی کرد..... بهونه گیری شما هم بی ربط به این موضوع نبود .... دلتون برا بابایی تنگ شده بود و دوست داشتین باهاتون بازی کنه .... چند روز پیش با هم رفتیم امامزاده قاسم توی تجریش .... تو حیاطش یه حوض داشت شماهم رفته بودین بغلش و ازش دل نمیکندین .... کلی بازی کردین .... یه چندتایی هم عکس انداخ...