عرض ادب!!!
سلاااام به پسرای گلم و به همه عزیزانی که به ما سر میزنن .... از همگی ممنونم که جویای حال پسرای ما هستین .... خدارو شکر بهتر شدن ....
یه چند وقتیه که فرصت نداشتم برای اپ کردن وبلاگتون عزیزای مامان .... تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده ....
همون موقعی که از شمال برگشتیم هفته بعدش یکشنبه 22 خرداد مراسم عقد عمو مهدی بووود .... به من که خیلی خوش گذشت ولی بنده خدا بابایی و عمو هادی خیلی اذیت شدن چون شما دوتا وروجکارو نگه داشته بودن .... دیگه اخر شب بنده خدا بابایی نفسش بند اومده بود از دست شما وروجکاااااااا ...خوب ما از همینجا دوباره به عمو مهدی و زن عمو تبریک میگیم و براشون ارزوی خوشبختی داریم ....
و دومین اتفاق روز پدر بود .... پنج شنبه 26 خرداد روز پدر بود و من چون درگیر مریضی شما دوتا بودم خیلی نتونستم برای بابایی سنگ تموم بزارم و فقط فرصت شد که براش یه کادوی هول هولی بگیرم و با تمام عشقم بهش تقدیم کنم .... من میخوام از باباتون تشکر کنم و این روز رو بهش مجددا تبریک بگم ....
رضا جونم امیدوارم که همیشه پایدار و سلامت باشی و برای ما پشت و پناه .... بازم بهت تبریک میگم عزیزم ....
البته من باید به شما دوتا مرد کوچولوی خودمم تبریک ویژه بگم هاااا .... مبارکتون باشه پسرای گلم ....
دیگه یادم نمیاد که چه اتفاقاتی افتاده ....
یه چندتا کلمه جدیدم یاد گرفتین که الان براتون مینویسم ...
هااادی مدی:مهدی
تا دعواتون میکنم سریع میکید جوجو دّ.... یعنی جوجو رو دعوا کن ...
ماشینتونم میگید :گوم گوم(علی) گوگو(امید)
یاد گرفتید قشنگ بوس میکنید دیگه ... البته علی جونم راحت تر بوس میکنی تا داداشت ... امید یکم سر سخت تره ... بچم جذبش بیشتره ...
ناز کردن رو یاد گرفتین وقتی ناز میکنین بعدشم میگی نااااا
از دعواهاتونم که هرچی بگم کمه .... همیشه در حال جیغ و داد کردنید دعوا سر یه چیز که ازش دوتا داریم ولی فقط همون که اون یکیتون برداشته رو میخواید ...
دل تو اولین روز بهار
دل من اخرین جمعه سال
و چه دور و چه نزدیک به هم