یه سلااام پر از شرمنده گی
سلااااااام به دوتا گل خودم .. خوبید گلای مامان ؟ شرمنده که انقدر دیر اومدم
یه سلاااااام دیگه به دوستاااااااای گل خودم که خیلی دوسشون داااارم به خدا هم شرمنده م کردین با کامنتاتون هم خیلی خیلییییییییییی خوشحالم کردین .. ممنون که به یاد ما بودین .. تمیدونم با چه زبونی از همتون تشکر کنم
نمیدونم از کجا بگم و از چی بگم ... بعد از اینهمه تاخیر واقعا نوشتن هم یادم رفته ما از قبل از تولد این دوتا نیم وجبی حسابی درگیر بودیم .. هم خرید عید هم خونه تکونی هم یکم تغییر توی خونمون هم تولد کوچولوهامون .. این شد که دیگه دیر شد و ما هم شرمنده همه شدیم
خوب حالا از تازگیا بگم که ما چهارشنبه یه مسافرت یه دفعه ایی رفتیم شمال و امروز برگشتیم ...
از حرف زدن این دوتا فسقلی هم که هر چی بگم کمه .. دیگه ما سرمون رفت از بس که اینا قر زدن .. ولی خوب خیلی با نمک حرف میزنن مخصوصا وقتی با هم حرف میزنن
دیگه واسه خودشون مردی شدن ودیگه خیلی وقته که شیر خشک نمیخورن .. دقیقل از چهاردهم فروردین شیشه خوردن و ترک کردن البته بهتره بگم به زور ترک کردن الانم دیگه در تدارک ترک پوشکیم منتها هنوز عملی نشده و هی امروز و فردا میشه
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه که بخوام بنویسم یه چندتا عکسم میزاریم برای همه ی اونایی که به ما لطف داشتن و دارن
تولد داداشیها
امید عسیسم
علی گلم
گلهای من توی عید
یه گردش آخر هفته بالای کوه (علی)
امید
تولد بابا رضائه که ما بازم از اینجا بهش تبریک میگیم ...
اب بازی وروجکا
اولین عکس پزسنلی دو قلوهای ما
علی
امید