علی و امیدعلی و امید، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

علی و امید کوچولوهای88

منتظر اتفاق خوب

خداااا جووون..

1390/7/28 1:18
نویسنده : maman ali & omid
740 بازدید
اشتراک گذاری

سلااام ناراحت

ای خدااااااااااااااااااا خسته شدم دیگه ...هر روز یه خرابکاری .. هر روز یه جور بهونه ..

احساس میکنم واقعا دارم کم میارم ..من الان یه ساعت نشستم خونمون دیدن داره ...همه جاااااااااااا رو ریختن به هم ناراحت دیگه انقدر حرص خوردم هااااااااااا حوصله حرص خوردنم ندارمممم....

رفتن در جاکفشی رو باز کردنن واکس و برداشته فکر کرده کرمه .. همه رو مالیدن به صورتشوووون آخ

اخه چی بگممم.. هرچی نگم بهتره .. دلم خیلی پر بود گفتم دو کلمه اینجا بگم .. ولی خوب اخرشم خودم به خودم میگم مفتی نیست که خدا گفته بهشت زیر پای مادرانه خیال باطل

خدا ایشالا خودش صبرشم بهمون بده .. یعنی داده هااااا بیشترش و بده .. امین

اره خلاصه که خیلییی شیطون شدید و جیغ جیغو.. یه سره دعوا و داد و بیداد .. من که هر روز از صدای جیغ و داد شما سر درد دارم نگران

مطلب دیگه اینکه دلم برای یه ساعت تمیز بودن خونه لک زده به خداااااااااا.. از اینور من جمع میکنم شما میریزین کلافهاونوقت حق ندارم این شکلی بشم ؟؟؟ تازه من که خیلی بهشون سخت نمیگیرم تو ریخت و پاش ولی واقعا دارم کم میاااااااااااااااااارم ... رسما اینجا اعلام کردم که دارم کم میارم ...

تا الان فقط اومدم از کارای بامزه و خوب و دل برونتون تعریف کردم ولی ایندفه دیگه دلم پر بود..هیچ جایی پیدا نکردم واسه حرفام اینجا نوشتم .. ولی خوب شاید نباید میگفتم افسوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

حنا( حانیه و حنانه)
1 آبان 90 10:05
زهرای عزیزم
کمی تحمل بیشتر کن خواهرررررررررررررر
میدونم چی میگی
اما مطمئن باش وقتی بزرگ بشن دلت برای اینکاراشون هم تنگ میشه دوست دارن کوچولو باشن و هی خرابکاری کنن بوس


مامان علی و امید : سلااام گلم .. چه کنم خواااااهر .. یه وقتایی ادم کم میاره .. دلش میگیره .. اره خودمم میدونم که دلم برای همین روزا تنگ میشه ولی ادمیزاده دیگه ..
ممنون سر زدی گلم ببوس گل دخملاتوو

مامي ايلياجون والشن جون
1 آبان 90 13:55
سلام به عسلاي خودم بيايد جلو ببوسمتون .
دستتون درد نكنه چقده شما آتيش مي سورنيد .
اين مامان زهرا رو خوب اذيت كنيد .
بوس واسه مامانتون و خودتون .
ماچچچچچچچچچچچچچچ موچچچچچچچچچچچ


مامان علی و امید : سلاااام به به چه خاله ی خوبی
بله تو اینو نگی کی بگه دوتا فرشته داری نمیدونی من چی میگم کههههههههه
مرسی گلم سر زدی تو هم ببوس اون دوتا دسته گلت و
مامان امیر علی
3 آبان 90 8:23
نازی عزیزم .کلی خندیدما .ناراحت نباش بچه همینش شیرینه دیگه ومنم مثل شما اما کمتر از شما این مشکلات رو دارم .اینقدا ادم هستند حسرت یکی از این نی نی ها رو می خورن می کن باشه هر کاری می خواد بکنه .شاد باشین و سلامت


مامان علی و امید : سلااااااام خانمی .. خوبی عزیزم ؟
دیگه ادم یه وقتایی کم میاره.. خدا خودش باید صبرمون و بیشتر کنه .. ایشالا خدا به همه ی اونایی که نی نی ندارن یه دونه بده اونا هم لذتش و بچشن
مامان محمدين
4 آبان 90 8:01
بابا اينجا ننويسي كجا بنويسي؟

كجائي زهراااااااااااااااااااا

من دلم برات تنگ شده نااااااامرد


مامان علی و امید : سلااااااااااااااااام گلمممم .. خوبی فدات بشم ؟؟ دله منم برات یه ذره شده .. میااام همین الان میام بهتون سر میزنم گلممممممم ..
فدای تو که درک میکنی شرایط و
مامان پارسا جون
10 آبان 90 14:07
سلام زهرا جون
الاهی بمیرم برات چقدر دلت گرفته عزیزم
من با وجود یه دونه بچه واقعا بعضی روزا کم میارم و خسته میشم اونوقت تو تنهایی چه کار میکنی.فقط اینو بدون که خدا جون هم خودش هواتو داره و همینکه این دوتا دسته گلها سالم و سرحال بزرگترین و زیباترین لطف خدا بهتونه.
میدونم که خودت همه ی اینها رو میدونی.
ولی واقعا بعضی وقتها آدم نمیدونه باید چه کار بکنه و چی بگه/


مامان علی و امید : سلاااام .. خدا نکنه خانمی .. فدات بشم گلم .. دیگه دله یه وقتایی میگیره نمیشه کاریش کرد که
اره واقعا همین که سالمن خدا رو شکر .. این روزا میگذره و فقط خاطره هاش میمونه ..
ممنون گلم که سر زدی پارسا جون و ببوس از طرف من عزیزم
مامان پریا و هلیا
14 آبان 90 13:02
سلام زهرا جونم . عزیزم برا چی عوض در بیارم تو دنیای مجازی. ارزش داره اصلا؟ فقط واسه این نمیو مدم که چون بلاگفا نیستی نمی دونستم کی آپ کردی . بعد نت اومدنم هم کلا کم شده . به هر حال ببخشین دوستم اگه دیر اومدم

بعدشم منم الان دقیقا حال تو رو دارم .خونه ما هم یه لحظه تمیز نیست . از اینور جمع می کنم از اونور می ریزن یا دارن همو می زنن . درکت می کنم خواهر بیا بغلم
ولی خب نعمت مفتی میستن که . باید شلوغ کاریم بکنن دیگه . ببوسشون


مامان علی و امید: اخه من فدای تو فریده ی گلممممم بشمممممممممممممممممممم ... شوخی کردم باهات خانومی میدونم خیلیییییییییییییی خانم تر از این حرفایی عزیزم ...
اخ خدارو شکر یکی بلاخره درک کرد ماااارو خدا به تو هم صبر بده گلممم .. ببوس اون دوتا فرشته ی ماهت و
مامان امیر علی
14 آبان 90 20:36
خدا قوت خواهر جون .همین شیطنتها قشنگه دیگه کاش من هم دو تا داشتم .مرسی عزیزم امدی به ما سر زدی .پسرای گلتو ببوس


مامان علی و امید: ممنون عزیز دلمممم .. نه تورو خدا از این ارزو ها نکن .. ناشکری نمیکنم هااا ولی واقعا سخته ..
شما هم امیر علی نازمون رو ببوس
مامان پارسا جون
16 آبان 90 17:48
عید قربان، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا مبارک
عید علی و امید جون و مامان گلشون مبارک



هرچی بهت اس میزنم نمیرسه


مامان علی و امید : ممنون گلممممممممم .. بر شما هم مبارک البته با تاخیر
خطم خاموشه عزیزمممم ... وروجکا گمش کردن

مريم مامان آريا
18 آبان 90 10:33
سلام خسته نباشي

خيلي با حال بود

آفرين علي و اميد آفرين خيلي خوبه همينطوري ادامه بدين بچه ها
ههههههههه
خيلي نازن به خدا شيرينيش براي ما سختيش براي تو
خدا حفظشون كنه الهييييييييييييييييي دوستشون دارم


مامان علی و امید: سلااااام دستت درد نکنه عزیزممممممممم اره تشویقشون کن بایدم تشویق کنی .. ایشالا خدا بهت یه دو قلو نه سه قلو بده ببینم بازم اینجوری میگی
فداااات بشم خانمی ممنون که سر زدی گلممم .. اریا رو هم بماااااچ

مامان امیر علی
30 آبان 90 19:44
به ما هم سر بزنید خوشحال می شیم خانمی .
مامان امیر علی
24 آذر 90 0:21
سلام عزیزم کم پیدایین حسابی .ایشاله شاد و سلامت باشین به کد 120 برای امیرعلی بی زحمت رای بدین ممنون
ماجراجويي هاي جغله كوچولو
25 آذر 90 20:01
جغله: سلام .تبريك ميگم. وبلاگ خيلي خوبي دارين ايشالا خانوادگي سلامت و موفق باشين . مطالب وبلاگ من با عكسهاي خانوادگي بروز شد خوشحال ميشم تشريف بيارين لطفا نظر هم بديد. www.jegheleh.niniweblog.com
RKK
3 دی 90 14:02
سلام عزیزم
مطالبی که می نویسی خیلی قشنک و زیباست.
امیدوارم فرزندان خوب و با ایمانی تربیت کنی
من هم برات آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم
دوست دارم رضا


سلااااااام عزیز دلم ... ممنونم بابت تعریفت گلم ..

منم دوست دارم و برای تو عزیزم برای خانوادمون ارزوی خوشبختی و موفقیت روز افزون دارم ...
حنا( حانیه و حنانه)
8 دی 90 8:46
آهای بی وفا دیگه بما سر نمیزنی دلم برات یه ذره شده همه امیدم به اینجا بود که اینو هم دیگه آپ نمی کنی نگرانتم خواهر بیا یه خبری از خودتو جوجه ها بده
مامان نگین و نگار
8 دی 90 14:34
سلام عزیزم . خسته نباشی. خوب . دقیق و کامل میدونم چی میگی گلم.حرفات مثل روز برام روشنه. همین دیروز من و نگار پای هم حدود 2 ساعت گریه کردیم . اون بخاطر بهونه گیریهای بیخود و منم چون مثل شما رسما کم آورده بودم. نگین هم بین ما گیر کرده بود. آخرش الان نگار از دیشب پیش مامانمه و نگین با خودمه . کاری که هیچوقت دوست نداشتم انجام بدم . اما یه روز اشکال نداره . الانم کلی دلم براش تنگ شده و منتظرم تا باباشون بیاد و بریم بیاریمش. بهر حال گلم اگه برات ممکنه تعارف نکن گاهی بذار یه شبانه روز ازت دور باشن . هم کلی اروم میشی و دوباره انرژی میگیری تا باهاشون باشی. موفق باشی گلم.
ندا مامان پارسا و آریسا
17 دی 90 13:44
زهرا جونم به جای حرص خوردن دوربینو برمیداشتی از صورت واکس زده شدشون عکس میگرفتی . عزیزم میدونم خیلی سخته همه به من میگن الان استراحت کن که راه بیفتن همین بسسساطه اما انشالا سالم باشن و شیطونی کنن . بیشتر مراقب خودت باش
مامان نگين و نگار
22 دی 90 2:09
سلام گلم .دلم کلي براي خودتو و جيگرات تنگ شده بود . خوب وبيشتنر از اونکه فکر کني کيدونم چي ميگي. همين امروز صداي فريادم از خرابکاري به حدي بالا رفت که مادرشوهرم از طبقه ي پائين اومد بردشون تا من کمي استراحت کنم. بهر حال از خدا براي تو و همه ي مادران دوقلو ها طلب صبر و آرامش فراوان ميکنم.
مامان نگين و نگار
22 دی 90 2:10
راستي من شما رو لينک کردم.
مرجان مامان پسر ناز
1 بهمن 90 9:22
الهی ییییی الانم که نزدیک تولد وروجکهاس حسابی سرت شلوغه پیشاپیش تولدشون مبارک گلم
مامان علي خوشتيپ
15 بهمن 90 1:11
تولدتون مبارك گل پسرا.الهي 120 ساله شيد
مامان چشم عسلي
15 بهمن 90 4:43
خانومي تولد گل پسرات رو تبريك ميگم حق داري سخته ولي انشالله چند سال ديگه كه دوتا جوان برومند شدند و باهاشون بري اينطرف و اون طرف همه اينها ميشه خاطرات شيرينتر از عسل
مامان هامان
15 بهمن 90 9:16
تولد کوچولوها مبارک
مامان رها
15 بهمن 90 10:22
سلام ناناز خاله تفلد تفلد تفلدت مبارک بیا شمع هارو فوت کن که صد سال زنده باشی می بوسسسسسسسسسسسسسسسسمت
lمامان چند فرشته
23 بهمن 90 0:21
تولد گل پسرات مبارک واقعا می فهمم چی میگی عزیزم ولی به اون بهشتی فکر کن که میگن زیر پامونه


مامان علی و امید: ممنونم .. واقعا هم همینطوره
جوجوهای مامان و بابا
5 اسفند 90 13:15
سلام ما بدنیا نیومدیم ولی وبلاگ داریم.پیشمون بیایید.


مامان علی و امید:سلااااام .. چشممم حتماااا سر میزنیم