علی و امیدعلی و امید، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

علی و امید کوچولوهای88

منتظر اتفاق خوب

درد و دل

1389/12/3 15:51
نویسنده : maman ali & omid
516 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماهتون ........

خیلی وقته که میخوام بیامو براتون بنویسم ولی نمیدونم چی بنویسم ......حالا اومدم که یکم براتون از شیطونیهاتون و کارهای بامزتون بگم ......

دیشب رفتیم دکتر و واکسن یک سالگیتونو زدیم،من خیلی نگران بودم ...ولی خدا رو شکر خیلی راحت تر از اونی بود که فکر میکردم .....فقط همون موقع زدن امپول گریه کردین ؛خیلی زود یادتون رفت و شروع کردین به شیطونی و بازی ......

از دیروز تا حالا تو فکرم ؛خیلی ناراحتم ......آخه دکترتون گفت که وزنتون خیلی کمه،با اینکه بیشترش به خاطر اون اسهال و استفراغی که داشتین بود ولی منو بدجوری برده تو فکر .....

احساس میکنم تقصیر منه که شما ها هیچی نمیخورین .....آخه من هیچ وقت بهتون اصرار نکردم که حتما غذا بخورید .....شما هم که اصلا لب نمیزنید به هیچی ........ همیشه موقع غذا خوردن در میرید ......

ولی تصمیم گرفتم که از این به بعد براتون غذا آماده کنم با هزار کلک بدم بخورین ...... با اینکه امروز صبح زیاد موفق نبودم........ ولی ناامید نمیشم ......منتظرم که از خواب بیدار بشید تا بهتون غذا بدم

چند روز بدجوری هوس مسافرت کردم ......ولی حیف که فعلا نمیتونیم جایی بریم ......برای عید مامان بزرگ و بابا بزرگتون میخوان برن مشهد ......دوست داشتم که میشد و ماهم میرفتیم ولی بابایی باید بره سرکار ؛واسه همین نمیتونیم بریم ....... شما با اون دلای کوچولوتون دعا کنین که بابایی کارش راحت تر بشه ؛زودتر بیاد خونه ؛تا وقت کنیم با هم بریم بیرون

خوب حالا یکم از شیطونی هاتون بگم.........

علی جیگری جدیدن یاد گرفتی که دستت رو دراز میکنی ؛با اینکه قدت نمیرسه ولی بزور از بالای دراور عطر و اسپری ها رو بر میداری .......یه چند تا شو میدی به داداشت ؛خودتم هرکدومو که بیشتر دوست داشتی بر میداری ....... در همین راستا چند روز پیش شیشه یکی از عطرای منو شکوندین.......هنوزم خونه بوی عطر میده ؛ماهم به خاطر همین از جلوی دستتون برداشتیمشون ......

امیدم دیروز خودشو به زور رسوند به پشت ماشین لباسشویی و دوتا ذسته جارو بلندا رو در اورد یکی برا خودش ؛یکی هم برا داداشش.........

اصلا علاقه خاصی به جارو دارین .......حالا از هر نوع که میخواد باشه ......جارو برقی؛ جارو دستی(نبتونی)؛جارو های دسته بلند آشپز خونه؛خلاصه از هر نوعش رو میپسندید.......

جدیدا خیلی ابراز احساسات میکنید ........هی همدیگرو بوس میکنین .....تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدعلاقه شدید دیگتون به کلید و پیریز برقه ......با اینکه کلید و پیریزای ما بالاس و دستتون نمیرسه ولی خودتونو به هر شکلی شده میرسونید .......بالای تخت .....بالای مبل .....بالای پشتی ......خلاصه به هر دری میزنید تا بتونید برقو روشن و خاموش کنید

به هر حال ما که عاشق شماییم با همه شیطونیهاتون بازم برای ما عزیزید ......

                                                       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

یک سری عکس جدیدم گذاشتم توی آلبومتون که اون گوشه تو لینک های روزانه زدم براتون (به اسم آلبوم علی و امید کوچولو) 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

سارا
1 اسفند 89 18:02
الهی قربون این دوتا تولدتون مبارک عیدتونم مبارک مامان بابای این دو تا خوشگل عیدشما هم مبارک


مامان علی و امید:خدا نکنه عزیزم ..... ممنونم عید شما هم مبارک باشه.....
مونا (مامان النا)
1 اسفند 89 18:40
چه داداشهای خوبی
ایشالله خدا برای پدر و مادرتون نگهتون داره
ایشالله همیشه در کنار هم خوب و سالم و شاد باشین
اینم 2 تا بوس و 2 تا گل از طرف النا برای علی و امید عزیز


مامان علی و امید:قربون اون النای نازم برم ...... مرسی گلم .....ان شاالله خدا النای ناز رو هم برای شما نگه داره ......
مامان حسین
1 اسفند 89 19:09
سلام
دوقلوهای ناز راببوسین.داشتن دوقلو باید سخت باشه.خدا کمکتون کنه.


مامان علی و امید:مرسی عزیزم.....خدا به همه ی بچه دارها صبر ایوب بده ......ان شاالله
مامان دیبا و نیکا
1 اسفند 89 19:23
ما هم عاشق شماییم علی و امید کوچولو......


مامان علی و امید:فدای تو ......ما مخلصیم........
مامان محمدين
1 اسفند 89 23:31
به به ...... آغازززززززز سال جمع آوري وسائل منزلللللللل. مباركهااااااااااا باد ... خلاصه كه تازه به جرگه ماها پيوستي. عزيزززززززززززززم ببوسشوناااااااااااااا


مامان علی و امید:نه بابا ما هم خیلی وقته همه چیزو جمع کردیم .......اینا رو هم فکر نمی کردیم دستشون برسه....... ولی اونا زرنگ تر از ماان.....ههههههههه
mamane amir ali
3 اسفند 89 13:49
salam .nazi.rast migi cheghdr deleman mosaferat mikhad ama kareshan nemizareh.rasti mage alan chand kiloo hastand?negaran nabash amir ali ham bad ghazast kheli alan 10 kilo tazeh.


مامان علی و امید:سلام عزیزم ...... این شاالله که کاراشون درست میشه ماهم یه مسافرت جانانه میریم......
الان 9 کیلو ان عزیزم ...... ولی هر دفعه که مریض میشن دوباره برمیگردن رو 8.500.......
خدایا به ما صبر بده تا اینا یاد بگیرن غذا بخورن....
حنا
3 اسفند 89 16:16
جیگر این پسملای شیطون مامان زهرا رو برم که خیلی با استعدادن و زبل

عکساشون هم مثل همیشه ناز و خوردنیه




مامان علی و امید:قربون تو حنای گلم برم که خیلی ماهی.......

بووووووووس برا خودتو دو تا جیگرات

سمانه
6 اسفند 89 13:20
سلام مامان زحمت کش واقعا بهت خسته نباشید میگم عزیزم ماشاالله گل پسرات خیلی بامزه شدن امیدوارم همیشه تنشون سالم و لباشون خندون باشه مثل خودتراستی اگه خواستی پسر منو ببینی برو به این آدرس
http://parsa-joon.niniweblog.com


سلاااااااام سمانه عزیزم .....مرسی عزیزم تو هم خسته نباشی ..... گلت رو از طرف من ببوس ....
a
7 اسفند 89 12:23
---------------------------_(/_\) -------------------------,((((^`/- ------------------------((((--(6-/- ----------------------,(((((-,,----/ --,,,_--------------,(((((--\"._--,',; -((((\\-,...-------,((((---\----`,@) -)))--;'----`"'"'""((((---(------´´ (((--\------------(((------/ -))-|----------------------| ((--|--------.-------'-----| ))--/-----_-'------`t---,.') (---|---y;---,-""""-./---/\-- )---/-.\--)-\---------`/--/ ---|.\---(-(-----------\-\' ---||-----//----------\\'| ---||------//-------_\\'|ا ---||-------))-----|_\--|| ---/_/-----|_/----------|| ---`'"------------------\_|
مامی ایلیا الشن
9 اسفند 89 11:56
سلام گلم .
حالت خوبه . نگرانت شدم .


مامان علی و امید:فدات بشم سمانه جون .....خوبم؛ بازم به معرفت تو که حالی از ما پرسیدی ..... یه چند روزی نیستم .... الانم به زور اومدم تو وبلاگ ....

اینترنتمون مشکل داره .....هر وقت بتونم حتما میام .....خیلیییییییی ماهی

مامان پریا و هلیا
9 اسفند 89 20:04
ای جانم تولدشون برای چندمین بار و با تاخیر مبارک

قربون شیطونی هاشون

زهرا هر وقت آپ می کنی خبر بده چون بلاگفا نیستس من نمی فهمم

بوس برای جوجوهای خوشگلمون




مامان علی و امید:فدات بشم ....من خبر دادم تو نبودی ....



بازم فداااااااااااااااااات

بابا بزرگ(داود)
7 تیر 90 12:16
باسلام به بچه های عزیزم؛هم اونایی که الان خودشون مامان و بابان،هم علی وامید نازنینم؛امروز برای اولین بار وبلاگتون دیدم و شاید حالا حالا هم نتونم دیگه فرصت پیدا کنم براتون مطلبی بنویسم.
این هفته مصادف است با مبعث پیامبراکرم(ص)و به یمن این ایام مبارک از خداوند آفریننده زیبایی ها برای شما سلامتی،سعادت و عاقبت به خیری مسئلت دارم. امیدوارم علی و امید نازنینم درسایه امام زمان(عج)و در دامن پر مهر و محبت پدر ومادری مومن،متدین و با ایمان ،فرزندانی صالح ،اهل نماز و تقوای الهی بوده و در کسب کمالات و مدارج علمی و اخلاقی سر آمد دوران خود باشند. آسمانی باشید و سرفراز خدانگهدار عزیزان من


مامان علی و امید:سلاااااام به بابای گل خودم .... خیلی خوشحال شدیم که بهمون سر زدین .... امیدوارم بازم از این کارا بکنی و دل منو شاد کنی ....
بابت دعاهای قشنگتم ممنونم ... من و علی و امید از همینجا میگم که خیلی دوست دااااااریم ....