علی و امیدعلی و امید، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

علی و امید کوچولوهای88

منتظر اتفاق خوب

نمیدونم چی بگم !!!!!!!!!!!

1390/1/24 16:01
نویسنده : maman ali & omid
1,301 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااام بهترین بهونه های زندگی ..... خوبید پسرای گلم ؟؟؟؟

سرم خیلی درد میکنه .....نمیدونم برای چی ..... ولی با این حال گفتم خیلی وقته براتون ننوشتم یکم از کاراتون بگم بعدش برم بخوابم .....

قبل از هرچی بازم میگم که ما عاشقتونیم و خیللللللی دوووووووستون داریم

یه چند وقتیه که امید آقا .... خیلی قلدر شدین و همیشه گریه داداشت رو در میاری ..... علی جون شما هم که اصلا به خودت زحمت نمیدی که بلکم حریف داداشت بشی و همیشه صدای گریت میاد ...

جدیدا صخره نوردی میکنید و از هرجایی که بتونید میرید بالا ....یک سری از عکساشو میزارم ادامه مطلب ....

چند روزیه که هوا خوب شده و ما یه روز در میون با هم میریم پارک ..... شما از همون اول که از در خونه میاید بیرون دنبال گربه هایید تا اون اخر که به زور باید بیاید خونه ...همه ی گربه های محل از دستتون عاصی شدن .... یکم هم سرسره بازی میکنید و دوباره دنبال جوجو (به قول خودتون) میدوئید ....niniweblog.com

شبا هم یا من یا بابایی میبریمتون توی راهرو یکم بدو بدو میکنید و برمیگردید ..... خیلی ددری شدید دیگه ....

همه ی لباسها و وسایلی که مربوط به ددر باشه رو میشناسید تا میبینید میگید :دد

مثل لباسهای بیرون ،جوراب ،کفش .... میرید جلوی جا کفشی ، (میدونید که کفشهاتون اون توئه)و میگید :دد .... یعنی کفشامونو بیار بریم دد.... niniweblog.com

کلمات جدیدی هم که میگید اینه که به همه چیز میگید جوجو .... حالا بچه باشه ... گربه باشه .... اشیاء باشه به همه چیز میگید جوجو .... امید شما میگی :دودو علی جون تو هم میگی :جی جیniniweblog.com

امید جان میای تو اشپزخونه داد میزنی مــــــــــــــامــــــــــــــــا .... بابا رو همینجوری کش دار صدا میکنی ....

الانم با بابایی رفتین توی راهرو در حال بدو بدو کردن هستین .....

دیگه چیز جدیدی یادم نمیاد که بگم .....

بازم میگم عاشقتونم ....

فضولی

در حال بالا رفتن از کمدشون ....

علی به داداشش: من میرم تو هم پشت سر من بیا داداشی...

فضولی

 

این علی اقاست که رفته بالا امیدم اون لای کمد و میزه ...

فضولی

مامانی ژست گرفتم بدو عکس بنداز ....

علی

اینجا در حال دیدن وبلاگ اقایون محمدین بودیم که میبینید پسرا چی کار میکنن....

علی و امید

امید اقا در میز رو بسته و داداشش توی میز گیر کرده ....اونم نمیزاره که بیاد بیرون ...

!!!!

مامانی دستت درد نکنه به دادم رسیدی داشتم هوا کم میاوردما ....

!!

خودتون رو بزارین جای من .... یه دفعه میاین تو اتاق با این صحنه روبه رو میشید ...

علی اقا پا شو گذاشته رو متکا و بعدم رفته روی صندلی و بدم بالای میز تمام خودکارهارو هم ریختن زمین ...

علی و امید

علی و امید

علی و امید

علی اقا در حال واکاوی کشو .....

 علی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان پریا و هلیا
24 فروردین 90 3:28
سیطون بلاهایی سدینا لپتونو بچسم


مامان علی و امید:جیگرتو با اون حلف زدنت ....
مامی ایلیا الشن
24 فروردین 90 7:59
سلام عزیزم
دستت درد نکنه چه عکسای خوشملی گرفتی گلممممممممم .
من که کلی حال کردم این عکسا رو دیدم .
اون عکسه که دختره روی سرسره با چشماش داره امید رو می خوره خیلی جالب بود .
می بینی خواهر پسرامون چقدر خواستگار دارن .


مامان علی و امید:سلاااااااام عزیز دل .... خوبی خانمی...اره واقعا ...نه که اینا خودشون کم دنبال دخترا ان ....هههههههه
مریم مامان آریا
24 فروردین 90 8:01
سلام به یه مامان گل با دو تا فرشته شیطون نازش
وااااااای ماشاله چقدر با نمک هستن
چقدر باحاله دو تا پسر دو قلو اصلا دو قلویی چه باحاله می دونم که خیلی سخته ما یکیش رو داریم کلی خسته ایم شما که جای خود دارد
خیلی با مزه بودن
خدا حفظشون کنه


مامان علی و امید:ممنونم مامان اریا جون .... ماشالله پسرتون خیلی نازه خدا براتون نگهداره ....
حنا
24 فروردین 90 8:09
هزار ماشاء الله چه می کنن این برادران شیطون و زبل


مامان علی و امید:خدا میدونه که چه میکنن....ممنون گلم
مامان ماهان
24 فروردین 90 8:39
ای جان خودمونیما خیلی شیطونن مثل ماهان من

مامان علی و امید:اره خیلی .... خدا پسرتونو براتون نگه داره...
مامان امیررضا
24 فروردین 90 10:57
ماشاءالله چه شیطونند . اونی که در رو بسته بود و گیر کرده بود هم جالب بود هم خطرناک


مامان علی و امید:اینا چیزایی که میشه به تصویر بکشی بقیه ش رو دیگه الله اعلم ...
ممنون که به ما سر زدی ...
سحر (مامان آتنا)
24 فروردین 90 13:57
وای چه خوردنین این دوتا
خدا حفظشون کنه.


مامان علی و امید:ممنون که به ما سر زدین ....
ندا
24 فروردین 90 14:03
زهرا جون من عااااااااااااااااشق بچه هاتم . خيلي ماشاالله ناز و شيرينن . دلم ضعف ميره وقتي عكساشونو ميبينم خودتم خيلي قشنگ مينويسي آفرين به تو مامان خوش ذوق


مامان علی و امید:قربونت برم عزیزم ....ما هم عاااااااااااااااااااشق تو و نی نی های نازتیم ....ممنونم گلم ....

زينب عشق مامان و بابا
24 فروردین 90 16:34



مامان حسین
24 فروردین 90 18:27
این گلها تقدیم به شیطون کوچولوها:


مامان علی و امید :ممنون خانمی ....
مامان محمدين
24 فروردین 90 22:50
هر چي ميخواستم بگم اين عكسه قشنگ تره مي ديدم بعديش هم حرف نداره.

بي نهايت اين پستت رو پسنديم بي نهاااااااااااااايت.

خيلي زيبا بود. اون عكس از وبلاگ بچه ها هم خيلي قسن بود... خيلي قسسسسسسسسسسسسسسن.

دوستت دارم يه ععععععععععععععاااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللمممممممممممممممممممممممممهههههههههههه

يه عالمه



مامان علی و امید : سلااااااااام جیگری من ....خوبی گلم .... فدات بشم ...منم دوستت دارم یه عااااااااااااااااااااااااااااااالمهههههههههههههههه
مامان محمدين
24 فروردین 90 22:51
ضمنا آدرس اون سايته رو يه بار ديگه برام زحمت ميكشي؟؟؟؟؟؟

سرت بهتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مامان علی و امید:ممنون گلم بهترم ....
میزارم تو وبلاگت حتما بیا ...
پارمين مامان
25 فروردین 90 1:03
واي خداي من !! چه پسرهاي شيطوني دلم ميخواد بگيرمشون و بچلونمشون و آآآآآآآآآي دلم حال بياد آيييييييييييي



امروز كلي تعريف پسرهاتو برا مامانم كردم

اون كه يكي روي سر اون يكي نشسته خيلي با حاله
دو تا بوس گنده و آبدار واسه دوتا نمكدون !!

راستي لينكت كردم كه هميشه بهت سر بزنم !!


مامان علی و امید:ممنونم خانمی لطف داری .... منم شما لینک میکنم ....
mamane amir ali
28 فروردین 90 20:04
salammmmmm.naziii.che sheitoon shodana.mashalahhhh.bebooseshoon.


مامان علی و امید: سلام عزیزم .... شیطون نگو بلا بگو ....
خدا میدونه ما از دست اینا چی میکشیممممم