جشن تولدددد
سلام به گلهای تازه شکفته خودم.........
یک سال گذشت،نمیدونم زود گذشت یا دیر ..........ولی خوش گذشت .......با دوتا هدیه ای که خدا به ما داد زندگیمون قشنگ تر شد..........
و اما یک سال برای من در حسرت خیلی چیزها گذشت،مثله: یک خواب ناز و راحت...........یک گردش بدون دلهره.......یک ساعت تنهایی..........یک غذا خوردن با آرامش.............و ...... امابا شما بودن بهتر از همه اینهابود...........
ما امسال مجبور شدیم برای شما دوتا تولد بگیریم .....یکی سه شنبه که خاله ها و دوستای مامان و خودمون بودیم و یکی هم پنج شنبه که دوره خونه مامانی اینا بود
این کیک تولدتون که سه شنبه بود
اینجا قبل از اومدن مهمونا داشتین بازی میکردین
وقتی شمع و روشن کردیم خیلی بوش بد بود ...منم برای اینکه شما اذیت نشین بردمتون توی اتاق و در بالکن دو باز کردم تا بو برهههههههه شما هم از فرصت استفاده کردین و شروع کردین باهم بازی کردن و خندیدن
این جا هم با دوستاتون عکس انداختین
به ترتیب از چپ به راست:آقا امید.........آقا طاها(اولین دوست شما)......علی آقا.........مدیا خانم(دخمل دختر خاله من)
امید جونم رفته تو چادری که بابایی براش کادو آورده بود و با شاسخینی که من براشون گرفته بودم بازی میکنه
اینم کیک تولدی که روز پنج شنبه گرفتیم
اینم جمع دوستای شما...........
آقا علیرضا و مائده خانم که خواهر و برادرن (دو طرف عکس)فاطمه خانم که پشت علی (لباس آبی) هستن.........یاسمن خانم هم که پشت سر امیده و اون کوچولو هم آقا پرهامه
توی این عکس هم کاملا مشخصه که هر دوشون مریضن و حال ندارن.....
با اینکه علی اصلا حال نداشت ولی اصرار داشت که داداشش رو هول بدههههههههه