شیطنت های علی و امید
این کشو رو روزی هزار بار من میچینم و جمع میکنم و شما در عرض یک ثانیه همه رو می ریزید بیرون.....
از هفت ماهگی هم در ادامه مطلب اینجا ببینید......
هفت ماهگی علی و امید
بلاخره طلسم مسافرت نرفتنمون شکست و همگی با هم رفتیم شمااااااااااااااااااااال
اینم دایی کوچولوی علی و امید (دایی ابوالفضل)که علی رو بغل کرده
اینم چهار دست و پا رفتن بینگولیا
علی خوشملی
امید ناقلا...
اینم یه خنده خوشگل از امید که دلم نیومد نذارم......
هشت ماهگی
از دست شیطونی هاتون که میخواستیم راحت بشیم یا وقتی میخواستیم غذا بخوریم شما رو میذاشتیم توی روروئک.......زیاد دوست نداشتین برین توش واسه همین زود گریه میکردینولی من گشتم عکسی رو پیدا کردم که دارید میخندید.....
امید
علی
نه ماهگی نفسای من
جدیداً یاد گرفتید که خودتون وایستید و امید یه دوقدمی هم بر میداره.
این علی که برای چند لحظه وایستاده......
ساعت خواب.... صبحتون به خیر باشه مامانیا
این علی آقاست....
این آقایی هم که میبینید امیدهههههههههههه....
علی رو ببینیددددددددد ماهی شده...... دلتو برم من.....
ده ماهگی
ده ماهگی گلهامون با اول محرم مصادف شد .حاضر شدیم بریم خونه خاله ی مامان یا همون عمه ی بابایی برای هیئت......ان شاالله که این نوگلهای ما از یاران امام زمانشون بشن
امید جانم
علی جونی
اینم عکسایی که مامانی خیلی حرفه ای گرفته
امید
علی
یازده ماهگی