روز پدر..
سلااااام به همگی ... خوبید انشاالله ؟؟
ما هم خوبیم خداروشکر هفته ی پیش روز پدر بود و منم دست به کار شدم و دوتا کیک گلدونی درست کردم .. یکی برای بابا داود و یکی هم برای بابا یوسف .. خیلیی هم خوش مزه شده بود
ولی متاسفانه از چند روز قبلش شما از این ویروسهای جدید گرفته بودید و گلاب به روتون ... داشتین تازه داشتنین خوب میشدین که جمعه شب بوود که حال منم بد شد و بدجوری حالت تهوع گرفتم .. خلاصه که شنبه رفتم و یه سرم ناقابل نوش جان کردم و تا دو روز توی جاام افتاده بودم .. یک شنبه بعداز ظهر بود و من هنوز خوب نشده بودم که دیدم بابایی از سر کار اومده و میگه منم حالم بد شده .. دیگه چندتا از قرصهای خودم دادم خورد ولی بهتر نشد و هرچی گفتم که برو دکتر که تا فردا بهتر بشی گوش نداد .. این شد که حالش بدتر شد و فرداش نتونست بره سرکار و موند خونه یکم استراحت کرد و یه دکتر رفت و حالش یه کمی بهتر شد ..
اینم از ماجراای مریضی خانوادگی ما .. البته به اینجا ختم نشد .. هنوز بابایی خوب نشده بود که دیدم مامان مرضی و بابا یوسف هم مثله اینکه از ما گرفتن و حالشون بد شد
امروز بابا رضا کنکور داشت و الان رفته سر جلسه ... ما هم براش دعا میکنیم که موفق باشه انشالله ..
این عکس کیکی که درست کردیم برای روز پدر ..
اینم عکس مردهاای خانواده ی ما در روز مرد